مرسی آقای مرسی!
نام : محمد مرسی عیسی العیاط سمت: رئیس جمهور مصرسن : 61 سال****اواخر سال 89 است. مردم انقلابی مصر پس از وقایع سریع تونس که منجربه برکناری بن علی شد به خیابان های پایتخت و علی الخصوص میدان التحریر هجوم...
View Articleسفرنامه کردستان عراق - قسمت اول
دست تقدیر مرا به سوی منطقه ای کشاند که هیچ وقت فکرش را نمی کردم روزی برای انجام کار به آنجا بروم. بله ، اقلیم کردستان عراق. منطقه ای که سالها تحت سیطره بعثی ها و ظلم و ستم هایش بوده و آثار زخم های بر...
View Articleسفرنامه کردستان عراق - قسمت دوم
عادل با تاخیر رسید. گرمای منطقه آدم رو کلافه میکرد. روی دسته چمدان چمباتمه زده بودم که دیدم کسی بطرفم می آید. کمی که دفت کردم دیدم یک پلیس است. کمی خودم را جمع و جور کردم. پلیس نزدیک شد و با لهجه کردی...
View Articleسفرنامه کردستان عراق - قسمت سوم
نهار رو که خوردیم رفتم توی اطاق تا استراحت کنم. درد کمرم آرام آرام داشت بیشتر می شد. دراز کشیدم و پتو رو روی سرم انداختم. نمیدانم چقدر طول کشید که سر و صدای رفقا مرا از خواب بیدار کرد. از جایم بلند...
View Articleسفرنامه كردستان عراق - قسمت چهارم
شبانه با مهندس قرباني حركت كرديم. ابتدا از شهرك سرقلا و بعد كلار و سپس از يك منطقه كوهستاني شديد عبور كرديم. ساعت حدود 3 نيمه شب بود كه به سنگاب رسيديم. هواي اين منطقه كلا با مكان قبلي تفاوت فاحشي...
View Articleسفرنامه كردستان عراق- قسمت پنجم
امروز تنها حركت كردم. از مسير روز قبل. تمام طول مسير به استثناي 3 كيلومتر اول تماما شني - خاكي از نوع آزار دهنده!! بود. جاده اي كه رانندگيدر آن با اعمال شاقه است. زمختي جاده باعث شد كه بسيار محتاط...
View Articleسفرنامه كردستان عراق - قسمت ششم
جند روزي به خاطر اين موضوع حالم كرفته شد. وقتي تصور ميكردم جكونه زنان و كودكان قتل عام شده اند دنيا جلوي جشمم تيره تار مي شد. در آن زمان قصاوت صدام و صداميان از حد كذشته بود. آنان به هيج جيز جزء كشت و...
View Articleسفرنامه كردستان عراق - قسمت هفتم
مردم كردستان عراق علاقه زيادي به ايرانيان دارند. البته نه همه آنها. ولي به جرات مي توان گفتكه اغلب آنها اينگونههستند. اين موضوع را زماني فهميدم كه براي تمديد اقامت به مرز رفتم و در راه باز گشتبه اجبار...
View Articleسفرنامه کردستان عراق - قسمت هشتم
نیمه های شب بود که از سلیمانیه به سمت سنگاب حرکت کردیم. مسیر چندان طولانی نبود ولی به دلیل عدم آشنائی به مسیر و خستگی راه کمی با تاخیر به سنگاب رسیدیم. شب حدودا ساعت 3 به وقت ایران و یک ونیم شب به وقت...
View Articleسفرنامه کردستان عراق - قسمت نهم
اولین روز کاری ام در کانی ماران با کاک زاخو آشنا شدم. او کرد کلار است. زبان اش شبیه مردم دشت ذهاب در 150 کیلومتری جنوب غرب کرمانشاه است. اولین برخورد او را آدمی بسیار جدی دیدم. صحت این شناختم بعدا بر...
View Article
